☂ ميمونيم تا ابد ☂

پنجره ها کلافه اند از سنگینی ِ نگاه منتظرم اگر نمی آیی ، اینقدر پنجره ها را زجــــر ندهم ، چشم هایم به جهنم

خانـ ه لینـ ک ایمیـ لـ پروفایـ لـ طـراح

میخواهمـــت..

اما دوریـــ ..

خیلیــ خیلیــ دور..

جایی که نه دستم به دستانت می رسد..

نه نگاهم به نگاهتــــ .. *:(

 

♥ پنج شنبه 25 مهر 1392 16:30 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


فال بین 

شیرین نمی شود ،

طالع تلخی من ،

به چه امید هی انگشت مکرّر می زنی درآن ؟؟؟

تلخی ها را سرباید کشید .

 

http://t-128.persiangig.com/image/71e63983b20a4f0bc39bbd5.jpg

 

 

 

♥ پنج شنبه 25 مهر 1392 16:28 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 

کنج ایستگاه،

کودک گـــل فروش ،

  کــ ـ ـ ـ ـوک زده ،

          خط های سپید خیابان را به سیاهی مردمکانش ...

گویا سبقت آزاده، حتی تو خیابونای احساس آدما !

♥ پنج شنبه 25 مهر 1392 16:13 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 
چشمان پُف کرده ی ابرها

آسمان غفلت کرد

ماه دلگیر شد ...

 

 

دلم بارون می خواد ...

* پاییز دلگیر نیست ، دلم گیر ِ پاییز است .

** تو زندگی با بعضی هاخوبه آمفوتر باشیم!{آمفوترها تو واکنش با اسید ،

حالت بازی پیدا می کنن و تو واکنش با باز ، حالت اسیدی، یه خرده هم مقاومن!} 

 *** اینجا خیلی سرده ،گمونم زمستون داره به زور جای پاییز تو تقویم می شینه!

♥ پنج شنبه 25 مهر 1392 16:6 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 

هندسه نمی شناسد دلم

تو نباشی

دنیا هیچ گوشه ای ندارد ...

 

 

دخمــ ـــلی نوشت :

*دنیای من شاید یه ذوزنقه ی پر گوشه بود اما با تو، مرسی که لحظه به لحظه کنارمی ...

 

**به اطرافتون نگاه کردین این روزا ؟؟؟چه تغییر رنگ ملموسی پیدا کردن اطرافتون ...

 

***لباسای زمستونی وپاییزتونو درآوردین ؟؟؟ شاید تو جیبش یه نوستالژی پیدا کنین *:)

 

♥ پنج شنبه 25 مهر 1392 15:57 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 

به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد ،

که تو رفتی ودلم ثانیه‌ای بند نشد ،

لب تو میوه ممنوع ولی لب‌هایم ،

هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد ،

با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر ،

هیچ کس، هیچ کس این‌جا به تو مانند نشد ،

هر کسی در دل من جای خودش را دارد ،

جانشین تو در این سینه خداوند نشد ،

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها ،

عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!

آبجی نوشت : همه رو دوست دارم اما قلبم مال ِ یه نفر فقط یه نفر ...

♥ چهار شنبه 24 مهر 1392 13:18 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


مـטּ...!

بـــ یکــ بلنــב گریــﮧ کرבטּ نیــاز בارمـ...

از همــآטּ هــآیــے کــ تمامـ تهے مغزمـ را بیروטּ میرزב...

از همــآטּ هــآیــےکــ اگر کســے بشنوב...

פֿــیال میکنــב بـבبخت تریــטּ آבمـــِ روے زمینمـ...

 

http://www.up.98ia.com/images/q7mjpf0gvusx28igkra.jpeg

 

♥ سه شنبه 23 مهر 1392 18:40 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 

چـقــــدر ســـخـتــه

 منـــطـقــے فـڪـــر ڪــنــے

وقــتــے اפـــســـاســـاتـــت داره פֿـــفــت مـیــڪــنـہ ... 

 

♥ دو شنبه 22 مهر 1392 17:30 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 

چه قــــــــدر تـــــــــــــــــلخ است ،

بعــــــــــــــــد از ســــــــال ها انتـــــــــــــــظار ،

نیمه ی گمشــــــــــده ات را کامــــــــــل ببیـــــــــی ...

♥ دو شنبه 22 مهر 1392 17:25 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 
+رو بعضـے ها بایـב برچسب زב:
 
تستـ شـב آבمـ نیستـ :|
 
 
 
 
♥ دو شنبه 22 مهر 1392 17:23 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


وقتی قلب هایمان کوچکتر از غصه هایمان میشود ، 

وقتی نمی توانیم اشک هایمان را پشت پلک هایمان مخفی کنیم ،

و بغض هایمان پشت سر هم می شکند ...

وقتی احساس میکنیم بدبختیها بیشتر از سهم مان است ،

ورنج ها بیشتر از صبرمان ...

وقتی امیدها ته میکشد ...

وانتظارها به سر نمیرسد ...

وقتی طاقتمان تمام میشود ...

وتحمل مان هیچ ...

 آن وقت هست که مطمئنیم که به تو احتیاج داریم ،

ومطمئنیم که تو

فقط تویی که کمکمان میکنی ...

آن وقت هست که تو را صدا میکنیم ...

تو را میخوانیم ...

 آن وقت هست که تو را آه میکشیم ...

تو را گریه میکنیم ...

تو را نفس میکشیم ...

وقتی تو جواب میدهی .

دانه دانه اشکهایمان را پاک میکنی ...

ویکی یکی غصه ها را از دلمان  بر میداری ...

گره تک تک بغض هایمان را باز میکنی ...

دل شکسته مان را بند میزنی ...

سنگینی را بر میداری و جایش سبکی میگذاری وراحتی ...

و بیشتر از تلاشمان خوشبختی میدهی ...

و بیشتر از حجم لب هایمان ، لبخند ...

 خواب هایمان را تعبیر میکنی

و دعاهایمان را مستجاب ...

 آرزوهایمان را برآورده میکنی:

قهر ها را آشتی میدهی ،

سخت ها را آسان ،

تلخ ها را شیرین میکنی ،

و درد ها را درمان ،

ناامیدی ها ، 

 همه امید میشوند ،

وسیاهی ها سفید سفید .

♥ دو شنبه 22 مهر 1392 17:16 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 

گاه یک حرف، یک زمستان آدم را گرم نگه میدارد!

 و گاه یک حرف یک عمر آدم را سرد میکند!

حرف ها چه کارها که نمیکنند...!

http://www.upload.tehran98.com/img1/6k6jpt0hfrgke6bq4j1w.jpg

♥ دو شنبه 22 مهر 1392 17:10 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 

دلم گرفته از این شهر!

 که آدم هایش همچون هوایش ناپایدارند ...

گاهی آنقدر پاک که باورت نمی شود ،

و گاه آنچنان آلوده که نفست میگیرد ...


http://upload7.ir/images/19499276423550734973.jpg

♥ دو شنبه 22 مهر 1392 17:9 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


=2+2

 

آب=H+2O

 

باران=ابر+رعد

 

اشک=غم+چشم

 

من=تنهائی+تاریکی

 

تو=عشق+مهر

 


پس: مرگ=من-تو

  

 

       

♥ دو شنبه 22 مهر 1392 17:4 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


اول راه که بودیم می‌دانستم راه سختی در پیش داریم ، یک راه طولانی ، خیلی طولانی.

بیخیال همه چیز شدم ، فقط به رسیدن فکر می‌کردم، به یک مقصد دور .

تمام سختی‌هایش را به جان خریدم، تمام زخم‌هایی را که می‌خوردم را فراموش می‌کردم، خسته نمی‌شدم ،

چون باور داشتم که می‌رسیم .

هر روزی که می‌آمد از دیروز بهتر بود ، می‌دانستم نزدیک‌تر شده‌ایم ، هر چند که هنوز راه زیادی مانده بود .

راه زیادی نرفته بودیم که انگار تو خسته شدی،راه را عوض کردی،دور شدی،تا جایی که دیگر چشمانم یارای دیدنت را نداشت.

من در میان راه ماندم ، خسته و تنها ، دیگر همسفری برای ادامه نبود .

من به اوج فکر می‌کردم ، به بالای قله ، به بی‌نهایت عشق ولی انگار تو از ارتفاع می‌ترسیدی.

این روزها بوی خاطره‌ها زنده‌تر از همیشه است ،

باز هم پاییز آمد، اما این بار بدون تو .

انگار دلم بیشتر از همیشه هوایت را کرده است ، هوای همان پاییز دو نفره .

انگار دوباره صدای خش خش قدم زدن‌مان روی برگ‌های زرد آن کوچه به گوش می‌رسد .

انگار این روزها تمامی قدم‌هایم ، قدم‌های تو را بهانه می‌کنند .

دلگیر تر از همیشه‌ام ، دستهایت را گم کرده‌ام،

میان برگ‌های پاییزی که گذشت. برگرد ، به دستانت نیاز دارم، فقط همین یک بار.

برگرد، دستانم را بگیر و مرا هم با خود ببر ، به همان روزها ، به همان سالی که پاییز زیباتر از همیشه بود .

حال برگشته ای . تمام دنیا غافلگیر شد آری برای برگشتنت با خدا هم شرط بسته بودم .

باران با تو قطره قطره هم باشد برای من بی نظیر است *:)

تنها یه خواهش کوچولو موچولو برگ ها رو زیر پات له نکن ، روزی به تو نفس میدادن .

 
 
♥ دو شنبه 22 مهر 1392 16:40 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 مـ ـیـزنـمـ بــہ פֿــیـابـ ـاט

و پـ ــایمـ را بــہ پـ ـیـشــانے اش مـیـ ـڪوبـ ـمـ …!

مـ ــט لـ ـج ایـ‌ ـט פֿــیـابـ ـانے را ڪـہ از هـ ـیـچ طـ ـرف بــہ تـ♥ــو نـمـ ـیرســـב  را בر مے آورمـ ـ ـ ـ


براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

♥ یک شنبه 21 مهر 1392 17:33 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 

مــــــــــــــات  شده ام از نبــ ــ ــودنت ،

هیچ میز ِ شطرنجی هم درمیان نبود ،

این وسط فقط شانـ ـ ـس با هم بودن ، بود ،

که دیگر نیست ...

 براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

♥ یک شنبه 21 مهر 1392 17:29 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 

 تمام خستگی هایت را یک جا می خرم ،

تــــــــو فقط قول بده :

   خنده هایت را به کسی نفروشی ...

 سوالی نوشت : می قولی آیا ؟؟

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

♥ یک شنبه 21 مهر 1392 17:22 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


وقتی اعداد برایت مفهومی دیگر پیدا می‌کنند ،

مفهومی غیر از شمارش و زمان ،

وقتی خاطره‌ی از دست دادن عزیزانت را یادآور میشوند ،

همین‌طور به توان رسیدن هرکدامشان در موقعیت‌های مختلف ، زخمی را دوباره می‌گشاید ،

وقتی میخواهی فراموش کنی گذشته را و به سرد بودن خاک ایمان بیاوری،سخت‌تر می‌شود فراموشی خاطرات تلخ.

وقتی اولین خاطره ات از حضور در دبیرستان تیزهوشان مساوی با مرگ باشد ،

وقتی رفتن به مدرسه همراه با غم باشد ، تنها راه حلت صبر و مدارا و سعی در فراموشی اعداد است ...

در تمام مدتی که نیستی ، من با یادگاری‌هایت‌ خواهم بودم ،

به هر حال یک روزی می‌شود روز وصال ، همان‌طور که 1 مهر بود روز جدایی .

چقدر الکی روزها پشت هم رفت.

روزهایی که هر روزش را منتظر بودم تا برسد ،

چون هر کدامش یک فردا بود ،

فرداهایی که قرار بود شروع کنم اما شروع نشد این کلاس بندی ها تمام آرزوهایم را بر باد داد .

 

http://upload7.ir/images/66274758396647673623.jpg
♥ یک شنبه 21 مهر 1392 17:16 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 

سخت است که بخواهی زیاد بنویسی و این‌که ندانی چه بنویسی ...

خیلی وقت‌ها چیزی که در دلم است با چیزی که می‌آید روی کاغذ زمین تا آسمان فرق دارد ...

 

آره زمین تا آسمان ، فاصله‌ای که می‌توانستیم خیلی راحت کوتاهش کنیم و نکردیم یعنی نتوانستیم ...

از این نوشته راضی نیستم اونقدر دلچسب نیست اما گذاشتم دیگر ؛ همین‌

وقتی تو نیستی من هم نیستم ...

وقتی تو نیستی انتظار برایم طعم شیرین شیرینی می‌دهد ...

وقتی نیستی آفتاب داغ‌تر از همیشه می‌تابد ...

قهوه تلخ‌تر از قبل مزه می‌دهد و دل من عاشق‌تر از همیشه ...

وقتی تو نیستی کنج پنجره مه گرفته که از سردی بیرون می‌گرید در رویای خود با تو سخن می‌گویم ...

 

اشك‌ها از چشمانم سرازير مي‌شوند ، بدون اين‌كه من را با خبر كنند ...

 

وقتي داغي اشك را بر روي صورت حس مي‌كنم ، قلبم به تپش مي‌افتد ...

 

ديگر توانايي انجام كاري را ندارم ، دلم مي‌گيرد ...

اشك‌ها تصاوير تو را همراه خود به رخ من مي‌كشند و داغي نبودنت را در دلم به پا مي‌كنند ...

 بآرو نی نوشت : این روزها همه مرا می سوزانند ، عجب خورشیدی شده است سایه ی نبودنت ...

♥ یک شنبه 21 مهر 1392 17:0 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


سهراب زنگي من، مرا به آن شهر كه پشت درياهاست ببر.

آن‌جا كه آدم‌ها دانه‌هاي دلشان پيداست.

آن‌جا كه حتي دست كودك چند ساله شهر هم شاخه معرفتي ست.

سهراب حرف‌هاي من

مرا به آن خانه باصفا ببر

كه رعنا در آن مي‌خندد

كه مسافر در آن قدم گذاشت

مرا به دريا ها ببر

آن‌جا كه ماهي دچارش شده

من هم دچارشده‌ام

دچار باران (استعاره از ----م)

دچار سكوت مبهم دل‌ها و اشيا.

اين روزها انگار همه ما

دفتر دل‌مان را جلد كرده‌ايم

و با خطي درشت نوشته‌ايم

ورود ديگران ممنوع

سهراب زندگي من  

قايقت جا دارد؟

♥ یک شنبه 21 مهر 1392 16:56 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


و امـــــــا تو ... !

       

تو هما ن شقایق معروف سهرابی 

                   

  تا تو هستی زندگی باید کرد .. !!!!!!!!!!!!

 

 

 

                                              نگار نوشت : ..................(حرف هايي از جنس نگفته ها )

 

♥ پنج شنبه 18 مهر 1392 1:18 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 

 گآهی خآکِستَری تَر اَز آنَم کهـ فِکرَش رآ می کُنی ،

دُنیآیي در  وآقِع خآلی اَز اِحسآس ،

نهَـ شوقی ،

نهـَ شوری ،

نهـ ...

کآفی اَست دَر این فضآ ،

کَسی صِدآیَم کند ،

کَسی کهـ آوایش برآیَم آشنآست ،

مثل مُرده ای کهـ جآن می گیرد ،

به خود می آیم ،

این روزهآی خآکِستَری تَمآم نَخوآهَد شُد ،

و تَنهآ صدآیی کهـ بهـ یآدگآر مآنده ،

تَلَنگری بهـ روحَم می زند .

 

♥ شنبه 13 مهر 1392 21:0 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


دفتری بود که گاهی من و تو ،

می‌نوشتیم در آن ،

از غم و شادی و رویاهامان ،

از گلایه‌هایی که ز دنیا داشتیم ،

من نوشتم از تو :

که اگر با تو قرارم باشد ،

تا ابد خواب به چشم من بی‌خواب نخواهد آمد ،

که اگر دل به دلم بسپاری ،

و اگر همسفر من گردی ،

من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال ،

تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا ،

 تو نوشتی از من :

من که تنها بودم با تو شاعر گشتم ،

با تو گریه کردم ،

با تو خندیدم و رفتم تا عشق ،

نازنیم ای یار ،

من نوشتم هر بار ،

با تو خوشبخترین انسانم ،

 ولی افسوس

مدتی هست که دیگر نه قلم دست تو مانده است و نه من ،

 

 

♥ شنبه 13 مهر 1392 20:55 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


ســـــــهراب زندگی من :

مــــ♀ـــرا به آن روزها ببر ،

به روزهای دچار شدن ماهی ،

به هم صحبتی‌های مرد مسافر ،

به تنهایی‌هایش ،

و ...

 این روزها مـــ♀ــــن هم احساس دچار بودن دارم ،

ســـــهراب زندگی من :

مرا به آن روزها ببر که رعنا می‌خندید و

آن شهر پشت دریـــ☂ــــاها دلگرمیت بود .

 ســـــهراب زندگی من :

قایقــــ☂ـــت جا دارد ؟

♥ شنبه 13 مهر 1392 20:44 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 كاش كسي باشد كه دلش از جنس دلم باشد ،

همين‌طور صاف ،

همين‌طور خالص ،

همين‌طور بي‌ادعا ،

كاش كسي باشد مثل خودم ،

صادق ،

بي‌ريا ،

يك راستگوي واقعي ،

كاش كسي باشد كه غم‌ها و شادي‌هايش از جنس خودم باشد ،

با لبخندهاي شيرينش ذوق كنم و از ته دل بخندم ،

يا قبل از اين‌كه او بغض كند ، من بي‌اختيار ببارم ،

كاش كسي باشد كه مثل خودم اهل راه رفتن باشد كه تا هر كجاي دنيا رفتم پا به پايم بيايد ،

كاش كسي باشد كه عزيزم و دوستت دارم تكه كلامش نباشد ، حرف از دل برخاسته‌اش باشد ،

كاش كسي باشد كه بي‌منت محبت كند ،

بي‌قيد و شرط دوست بدارد ،

بهانه گير نباشد ،

 كاش كسي باشد كه اگر همه جور مشغله‌اي هم دارد ، باز از من يادش نرود ،

كاش كسي باشد كه بگويد دوستت دارم و قلبم برايش تندتر از هميشه بزند ،

لبخند بزنم و باور كنم ،

كسي كه بفهمد دوست داشتن ، تنها بيان يك حرف نيست ،

و گاهي پشت يك شرم ،

پشت يك سكوت ،

دلم ديوانه‌وار دوستش دارد ،

 كسي باشد كه درك كند ، يك‌طرفه بودن ، همه چيز را نابود مي‌كند ،

كسي باشد كه به زبان سكوتم مسلط باشد ،

بداند اگر در يك سكوت ژرف به چشمانش خيره مي‌شوم ،آن‌قدر حرف دارم، كه نمي‌دانم بايد از كجا شروع كنم ،

كسي باشد كه بفهمد ، اگر گاهي بهانه گير مي‌شوم ، شايد از سر دلتنگي است ،

مي‌خواهم بدانم چقدر برايش اهميت دارم ،

 كاش كسي باشد كه دست‌هايش بوي آرزوهايم را بدهد ،

بوي روياهاي شيرينم را ،

كسي كه درك كند ، غرق شدن هميشه در آب نيست  و من گاهي دلم مي‌خواهد در يك محبت غرق شوم ،

در يك دوست داشتن بي‌منتهي اما تنها از جنس او ،

كاش كسي باشد كه احساسم را بفهمد ،

بدون اين‌كه بخواهم به زور حاليش كنم ،

كسي كه بعد از ديدنش ، لبه جدول پياده رو راه بروم و بي‌دليل بخندم ،

كسي باشد با شهامت خواستن ، خواستني بي‌پروا ،

از اين‌جا تا آخر دنيا ، آلوده به جسارت عشق!

كسي كه با گرفتن دست‌هايم ، قلبم را لمس كند ،

 كاش كسي باشد كه من و لحظه‌هاي خوب‌مان و تمامی خاطراتمان را به مفت نفروشد ،

كسي كه همسفر لحظه‌هايش را نفروشد ، به خنده تازه از راه رسيده‌اي ،

كسي كه تمام دوست داشتني‌هايم در او باشد و او در من ،

كاش كسي باشد فقط و فقط براي خودم ،

مالك لحظه‌هايم ،

صاحب روياهايم  ،

صاحب همه داشته‌ها و نداشته‌هايم ،

مالك تماميت احساسم ،

 كاش كسي باشد ،

گله دارم ،

از كه نمي‌دانم؟

از چه نمي‌دانم؟

اين روزها دردي بر من سنگيني مي‌كند كه نمي‌دانم دليلش ،

كيست؟

چيست؟

بي حس شده‌ام ،

خسته‌ام ،

از تمام جهات!

دلم اطمينان مي‌خواهد ،

و اندكي آرامش ،

يك تكيه گاه محكم ،

يك سفر اما با یک همسفر ، همسفری که خودم آرزویش را دارم ،

بايد كسي باشد ،

تنها سوالی دارم که توقع جواب را هم دارم :

کسی هست ؟

کسی اجازه می دهد برای همیشه بدون هیچ دروغ و کلکی بینمان ، به او تکیه کنم ؟

 

 

♥ شنبه 13 مهر 1392 20:29 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

... ادامـ ه حرفـامـ ...
♥ سه شنبه 9 مهر 1392 19:1 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 

هر کجـــا میبینم نوشته است"خواستن توانستن است"

اتش میگیرم یعنی او نخواست که نشد؟؟

 

fqgwkzflcvl482tqr790.jpg

♥ سه شنبه 9 مهر 1392 18:56 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 

این روزها ...

همه ادعا دارن طعم خیــــــــــانت رو چشیدند ...

همه ادعا دارن که بـــــــــدی رو به چشم دیدن ...

همه ادعا دارن که تنهـــــــــایی را کشیدند ...

پس کیست که این دنیا را به گنــــــــــد کشیده ؟؟؟

 

pp7y0lpg6oqui8vrc7ob.jpg

♥ سه شنبه 9 مهر 1392 18:52 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 

بعضی وقتا دلـــــت میخواد ،

یکی از پشت سر چشاتو بگیره و بگه اگه گفتی من کیم؟

بعد تو بگی هرکـی هستی بمون خیــ ـ ـ لی تنــــــهام ...

 

fzbtwfnpganko0qvg3gj.jpeg

دخمـــ♀ـــلـــــ نوشت : عاشق این عکس هستم ...

قالب قبلی وب هم همین بود  ، حیف که قاطی زد ...

دیگه این زندگی ام رو دوست ندارم ، آخه چرا من ؟

♥ سه شنبه 9 مهر 1392 18:47 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 

ادمهای احساساتیـــــــــ راباید کشتـــــــ ،

میدانیــ راست میگویمـــــ ،

ادمهای احساساتی ،

به درد این زندگیــــ آهنیـــــــــ امروز نمیخورند .

 

h9d3w1syrtk3e159gwc.jpg

♥ سه شنبه 9 مهر 1392 18:44 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 
ای روزگــ✘ــار ،
 
من راه های نرفتــــ♀ــــه بسیار دارم ،

امــ ـ ـ ـا

با تو یکیـــ زیـــــ✘ــــاد راه امده ام  .

r13wpuxr8mlrfxolmehz.jpg

♥ سه شنبه 9 مهر 1392 18:41 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 

گاهی اوقات ،

بی قانونی عجب بیداد میکند در عاشقی

یکی دور میزند ،

امــــــــــــــا

دیگریـــــــــی باید جریمه شود ...

 

hg8yanatzwfuzlbicg6x.jpg

♥ سه شنبه 9 مهر 1392 18:36 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


به انچه گذشت...

                     به انچه شکست...

                                           و انچه ریخت حسرت نخور ...

                                                                          زندگی اگر زیبا بود با گریه شروع نمیشد ...

 

obiqhknpo5zaow7ghs.jpg

 

♥ سه شنبه 9 مهر 1392 18:34 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 

تقصیر مـــــن و تــــــو نیست ،

تقصیر او هم نیست ،

تقصیر دستـــــور زبـــــان است ،

 که بعد از مــــن و تـــــو ،

"او" میاید .

uur9ccx6wrmayvsdzh.jpg

دخملی نوشت : یاد آن مرد با اسب آمد افتادم (بی مخاطبه*:) ... هار هار هار

♥ سه شنبه 9 مهر 1392 18:27 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 

میپوشانم دلتــــــــنگی ام را ،

با بستـــــری از کلمات ،

امــا ،

باز کسی در دلم تـــــــو نمیشود .

 

xdg7uftt66xdxble9.jpg

♥ سه شنبه 9 مهر 1392 18:18 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 

فقط غـ☂ـروب جمعه نیست که دلگیـــر است ،

دلـــت که گیر کسـی باشد ،

همیشه میگـــیرد .

cr96jxiamr3sl30hh7te.jpg

♥ سه شنبه 9 مهر 1392 17:52 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 

میـــگوینــد:

شکستنی رفــــع بلاســـت ،

ای"دل" ،

کمی تحــ♀ــمل کن ،

شاید حکمـــتیست ...

 

xx06fi4l13aee958kooi.jpg

♥ سه شنبه 9 مهر 1392 17:38 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 

میگویند لیـ ـ♀ـ ـاقت نداشتم

نمیدانند که تو فقط دوستم نــ ـ✘ـ ـداشتی ،

همیــــن ...

 

63ptpx16a8rqko1zkyjk.jpg

♥ سه شنبه 9 مهر 1392 17:33 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 

 تـَלּـهـآ تـَرسـَم از اوלּ دُלּـیـا،

ایــלּــہ ڪــہ مـَردم ایـלּـجـآ هـَم

میـآלּ اوלּـجـآ!

 

 

♥ دو شنبه 8 مهر 1392 18:18 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


حـواست بـہ دلــت باشد . . .
 
آن را هـ ــر جایــ ـی نگــذار!
 
 ایــن روزهــــــا دل را میــدزدند ،
 
 بــعد ڪہ بہ دردشـــان نـخــورد
 
جـای صـــندوق پـست 
 
آنــ ــرا در سطل آشـــــغال مے اَندازند !
 
 و تــو خوب مـیـــدانے دلے که اَلمثنے شد!
 
دیــگر دِل نمـیشود. . .
 
 


♥ دو شنبه 8 مهر 1392 18:14 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥



بزرگ ڪہ مے شوے ،

 

غصـہ هایت زوבتر از خودבت قـב مے کشنـב ؛

 

בرב هایت نیز !

 

غاقل از آنڪہ لبخنـ :) ـבهایت را

 

בر آلبوґ ڪوבڪے ات جا گذاشتے ...

 

♥ دو شنبه 8 مهر 1392 18:13 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 

هیـــ ــچ وقـــتـــــ با کـωـــ ــے کـِهــ دوωــتـــِـش دآر ے

 

طـُـ ــولانـــے مــُـدّتـــــ قـَهــــرלּـَــکن

 

چـ ــون بــے تـــُو زלּــدگـــے کردنـ

 

رو یـــ ــاد مـےگیره  ! ! !

 

 

 

 

+ یه ســ؟ـــوال =>  قالبم برای شما اجرا میشه آیا ؟!!

♥ دو شنبه 8 مهر 1392 18:12 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 

اלּــــ ـــگار حــَرفِ { ر } اِضـــافـے است

 

بــِهـ هـَرڪــَسـےگـــُفتم

 

دَر ڪــــَم کـــُטּ

 

دَڪــــَم کــَرد

 

 

 

♥ دو شنبه 8 مهر 1392 18:12 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 

ــَعضــﮯ از آدَما مـــِثلــِ لیواטּ می مونــטּ

 

بیشتر از ظـــَرفیتشوטּ که بــِهشوטּ بـَها بدﮮ

 

سرازیـــــر مـﮯشـــَטּ

 

اول خودشـــــــــــوטּ رو به گـــَند مـﮯ کشــטּ

 

بعد دوروبـــــــــــــرشونو

 

 

♥ دو شنبه 8 مهر 1392 18:10 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 

 بـَعضیا  مـِثله

 

ایــטּ دیواراﮮ تازهرنــــگ شــُده مـﮯمونــטּ

 

فــَقط هستــטּ ولـﮯ نمیشه بـِهشوטּ تکیه کرد

 

اگرم تکیه کــُنــﮯ سرتا پاﮮ خـُــودت رو  کثیف  کردی

 

 

 

♥ دو شنبه 8 مهر 1392 18:10 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 

بـَــر عکس فلش ممورﮮ ها

 کهـ  روز به روز کوچکتر مــﮯ شــ
טּ

 و پرظرفیت تر

بعضـﮯ آدمــ
ـــها روز بـﮧ روز بزرگتر مـﮯ شــטּ

وبـﮯظرفیت تر !!!


♥ دو شنبه 8 مهر 1392 18:9 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 

" هــ♂ـــدیگر " را گم کردیم

 

تا  " دیگــ♀ـــری " راپیدا کنیم

 

بـﮧ همیــטּ راحتی... ! ! !

 

 

 

♥ دو شنبه 8 مهر 1392 18:7 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥



از تشییـــ؏ جنازه مــﮯ آیم

 

دلــــ♥ــــــم   را باتــَــمام آرزوهـــــایش

 

بــﮧ خاڪ سپردم... !!!

 

 

♥ دو شنبه 8 مهر 1392 18:6 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥


 

تنـــهایم مــِثل مـَسجد بیــטּ راهـ ...

هـَر ڪــﮧ مــﮯ آید مـُسافر استــ

مـﮯ رَود...

مـﮯ شکنــــد...

هـَم نـَمازشـ را هـَم دلـَـم را... !!!

 

 

GirLGirLGirL

 

 

 

 

 

♥ دو شنبه 8 مهر 1392 18:4 بـ ه دستانــ مــــــ●•.ــــــآ ♀♥♀ تــَــــــــ{ آ } ♥




طراح : صـ♥ـدفــ